نوشته شده توسط : mahsa

 

 

 

 

اين افسانه گرفته شده از كتاب اسطوره هاي يونان   

داستان عشق واقعي...خيلي جالبه حتما بخونيد

ماجراي يه دختر خوشگل از سرزمين يونان كه به دليل زيباييش تنها مونده

در سرزمين هاي دور از ما دختر زيبايي به نام سايكي در قلمرو پدرش زندگي ميكرد سايكي قيافه ي زيبايي داشت به طوريكه هيچ پسري جرات نمي كرد ازش خواستگاري كنه.

خواهراي كوچكتر از سايكي هر دو ازدواج كرده و با همسرانشون به سرزمين هاي ديگري رفتند.سايكي از اين كه تنها بود افسردگي شديدي گرفت پدرش او را به يك جاي ديگر فرستاد تا بهتر بشه.در اونجا زني با پسرش كه اسم بسره كيوپيت بود زندگي ميكرد كه بسيار خوشگل بود. اين زن وقتي متوجه شد كه از او زيباتري هم وجود داره به فكر اين افتاد تا سايكي رو بكشه و خودش زيباترين دنيا بشه.پس به پسرش گفت كه بره پيش سايكي و سايكي رو عاشق خودش بكنه و ازش بخواد كه به خاطرش خودشو بكشه.پسره رفت پيش سايكي و موفق شد دل سايكي رو به دست بياره ولي خودشم عاشق سايكي شد.پس تصميم گرفت از پيش مامانش بره و از سايكي خواستگاري كنه ولي شرطش براي ازدواج اين بود كه سايكي نبايد قيافه ي كيوپيت رو ببينه.سايكي هم قبول كرد.اونا با هم زندگي خوبي داشتن تا اينكه يه روز سايكي تصميم گرفت خواهراشو به قصر زيباشون دعوت كنه.كيوپيت به سايكي گفت كه خواهرات تو رو وسوسه ميكنن ولي سايكي باور نكرد و اونارو دعوت كرد.خواهراش وقتي زندگي زيباي سايكي رو ديدند از حسودي اونو وسوسه كردند كه شايد كيوپيت خيلي زشته كه نميخواد ببينيش و بهش گفتند شب وقت خواب يك شمع بردار و برو بالا سره كيوپيت تا قيافشو ببيني .سايكي موقع شب يه شمع برداشت ورفت بالا سر كيوپيت و دي كه كيوپيت داراي چهره اي بسيار زيباست ولي همون موقع يك قطره از شمع روي دست كيوپيت افتاد و باعث شد بيدار بشه.همين كه بيدار شدوسايكي رو ديد گذاشت ورفت.سايكي براي اينكه دوباره كيوپيت رو بدست بياره رفت وبه مامانش التماس كرد كه بگو كيوپيت برگرده مامانشم از فرصت استفاده كرد و براي اينكه سايكي زشت بشه گفت بايد از جنگل هاي خار عبور بكنه سايكي قبول كرد وسفرش رو اغز كرد و درطول سفر عشقي كه نسبت به كيوپيت داشت از درد زخمهاش كم مي كرد.سفر سايكي بعد از دو سال تموم شد همه جاي بدنش زخم بود ولي به صورتش سالم مانده بود.مادر كيوپيت بنا به قولي كه داده بود كيوپيت را به نزد سايكي باز گرداند وان دو زندگي خوبي در كنار هم داشتند

 





:: بازدید از این مطلب : 429
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 6 شهريور 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: